۱۳۹۴ شهریور ۲۳, دوشنبه

رمان آموزشی گلچهره - بخش چهارم



بخش چهارم
ميگرن 
 نویسنده : بابک اسماعیلی 

چهارمين جلسه‌ي مشاوره‌ي من و گلچهره هم برگزار شد. در چهار روز گذشته، گلچهره نيمي از برنامه را اجرا كرده است. به نظرم مشكلي وجود دارد.
حدس مي زنم نداشتن عادت به مطالعه باعث شده كه نتواند برنامه را اجرا كند.
مي‌گويد نتوانسته همه‌ي برنامه را اجرا كند. نرسيده است.
من با خودم مي‌گويم بهانه تراشي مي‌كند. بايد بدانم علت اصلي چيست. او تنها نيمي از برنامه را اجرا كرده و نيمي ديگر از آن را اجرا نكرده است.
معمولا علت‌ها به سادگي آنچه كه بيان مي شوند نيستند.
گلچهره مي‌گويد تست‌هاي فيزيك را حل كرده و به نظرش ساده هستند. مي‌گويد كتاب ديگري به او معرفي كنم كه سطح دشواري اش بيشتر باشد.
مي‌گويم :
-        در فيزيك لزومي به حل سوالات دشوارتر از كنكورهاي سال قبل نيست. تمرين ها و مثال‌هاي كتاب درسي بعلاوه سوالات سال‌هاي گذشته‌ي آزمون ورود به دانشگاهها كافي است.
وقتي دقيق بررسي مي‌كنم متوجه مي شوم كه او تنها 15 سوال از مبحث نور هندسي را حل كرده است. اين تعداد سوال براي رسيدن به اين نتيجه كه سوالات آسان هستند كافي نيست.
به نظرم او در بيان موضوعات دقيق نيست. يعني نه واژه ها را در جاي مناسب استفاده مي كند و نه توانايي چنداني براي بيان احساسش دارد .
اگر بخواهم تنها به آنچه از او مي‌شنوم بسنده كنم و كارمان را بر مبناي گفت و شنود پيش ببرم به نتيجه‌ي خوبي نمي رسيم.
خودم را درگير قضاوت‌ها نمي‌كنم.
نمي‌خواهم برچسبي به گلچهره بزنم. اصولا قضاوت كردن كار بيهوده اي است. من همه چيز را نمي‌دانم پس اصلا نمي‌توانم قضاوت كنم. تنها بايد به فكر كشف مشكلات و ارائه راه حل‌هايي براي آنها باشم.
اصولا قضاوت كردن در مورد رفتار آدم ها كار بيهوده ايست.
 وقتي ما همه‌ي واقعيت را نمي‌دانيم نتيجه گيري كردن يعني انرژي بيهوده مصرف كردن.
از گلچهره مي‌خواهم شيمي بخواند. 21 صفحه كتاب درسي را در 20 دقيقه مطالعه مي‌كند. در اين فاصله من 50 صفحه از كتابي كه با خودم همراه دارم را مطالعه مي‌كنم.
اين كتاب را يكبار شش سال قبل خوانده‌ام. الان وقت دوباره خواني آن است .
ياد مي‌گيرم كه :

اين كه به كسي بگوييم تغيير كند، او را به ايستادن بر سر مواضعش راسخ تر مي‌كند. علت‌اش اينست كه اگر اشخاص احساس نكنند كه نظرشان را فهميده‌ايد حاضر به تغيير دادن خود نمي‌شوند .
 درك كردن احساسات، صحبت درباره احساسات، و مديريت بر احساسات از جمله مهم‌ترين چالش‌هاي انسان بودن هستند. برخورد با احساسات هرگز ساده و بي خطر نيست. اما اغلب مي‌توانيم با احساسات خود بهتر كنار بياييم.
صحبت در مورد احساسات مهارتي است كه مي توانيم آن را بياموزيم .

كتاب دشواري هاي گفتگو، نشر پيكان

گلچهره تست‌هايي از همان موضوعاتي كه در كتاب درسي شيمي سال دوم مطالعه كرده است را حل مي‌كند. به نظرم  48 تست در 20 دقيقه زده مي‌شود.
درس بعدي رياضيات است.
سوالاتي را حل مي‌كند. همچنان مرتب نويسي نمي‌كند. جواب سوالات را در كتاب علامت مي‌زند و اين كار در دفعات بعدي كه او مي خواهد به تست‌ها را حل كند يادگيري اش را كاهش مي دهد.
من مواردي كه گلچهره بايد برطرف كند را ليست مي‌كنم تا با او در موردشان حرف بزنم :
-        مرتب نويسي در حل سوالات محاسباتي
-        نحوه‌ي نشستن در موقع درس خواندن
-        تهيه‌ي يك دفترچه براي  نوشتن پاسخ سوالات در زمان مطالعه

من قبلا مشاور دانش آموزاني بوده‌ام كه در سالي كه براي كنكور درس مي‌خواندند حتي مداد يا خودكار را درست نمي‌توانستند در دست بگيرند. اين موارد مواردي نيستند كه من از مواجهه با آنها ترسي به خودم راه بدهم.
من حتي دانش آموزاني داشته‌ام كه سندرم داون داشته‌اند يا بيش فعالي.
و مي‌دانم هر مشكلي راهي دارد و وقتي صدها مشكل وجود دارد، تنها راه اينست كه يكي يكي آنها را حل كنيم و به خود اطمينان داشته باشيم.
من متاسفم كه در برخي از مدارس اصلي‌ترين مهارت‌هايي كه يك دانش آموز لازم است آنها را ياد بگيرد موضوعاتي حاشيه اي قلمداد مي‌شوند.
بخش عمده اي از  مواردي كه من و گلچهره بايد به آنها بپردازيم در اصل موضوعاتي بوده‌اند كه بايد در مدرسه و در سال‌هاي قبل جدي‌تر گرفته مي‌شد.
به عنوان مثال اينكه گلچهره هم مثل بسياري از دانش آموزان در حل سوالات محاسبه اي اعتماد به نفس كمي دارد به دليل اينست كه عملي به نام پاي تخته رفتن در كلاس هاي رياضي و فيزيك جدي گرفته نمي‌شود.
اين روش‌هاي تدريس فعلي ثمره‌اش تنها اين است كه خانم معلم يا آقا معلم يك خروار جزوه مي‌گويد و همه‌ي آنچه در كتاب درسي نوشته شده را دوباره سركلاس باز توليد مي‌كند تا دانش آموزان در جزوات شان بنويسند.
طبيعتا با اين شيوه هاي تدريس يك دانش آموز در درازاي يك سال تحصيلي اگر يك بار پاي تخته بيايد و سوالي را حل كند، كار بزرگي انجام شده است. معمولا وقت براي پاي تخته رفتن در كلاس رياضي و فيزيك وجود ندارد.
عموما گفتگو در كلاس هاي درس انجام نمي‌شود. دبير بار تمام جهان را بر دوش مي كشد و يك تنه حرف مي‌زند. جزوه مي‌گويد !
از طرفی هر هفته ساعت هایی از مدرسه  به دروس اجباری دینی یاشرکت در مراسم مذهبی می گذرد. بهتر آن است که سیستم آموزشی مدارس صرفا به فعالیت هایی بپردازد که موجب رشد علمی شاگردان بشود. در این صورت مطمئنا به جای این که ایدئولوژی مذهبی در مدرسه مهمترین موضوع باشد، حل مشکلات یادگیری شاگردان دراولویت قرار می گیرد.
احساس مي‌كنم گلچهره از موضوعي ناراحت است.
مي‌گويد : ميگرن دارم. سرم درد مي‌كند.

سالها قبل ما [1]دانش آموزي داشتيم كه چشمان بسيار ضعيفي داشت. او بيماري نادري داشت كه در صورت مطالعه ممكن بود كور شود. پزشكان توصيه كرده بودند درس خواندن را رها كند. او روزانه بيشتر از سه چهار ساعت نمي‌توانست درس بخواند. اما چيزي كه او مي خواست فراتر از تصور حتي پزشكانش بود.
تصميم گرفت صداي همه معلمان مدرسه را هنگام درس دادن بوسيله يك دستگاه ضبط صوت ضبط كند. وقتي در زمان مطالعه چشم هايش درد مي‌گرفت صداهاي ضبط شده را گوش مي‌داد .
در پايان او نفر چهل و پنجم آزمون ورود به دانشگاه ها شد.
در همين نزديكي ما افرادي هستند كه معني اراده و خلاقیت را تفسير كرده‌اند . آن هم در سن 17 سالگي .
آدم هاي عجيب و غريب همين دور و بر ما زيادند لازم نيست هزاران كيلومتر دورتر آنها را در افسانه هاي خيالي سراغ گرفت.
همين دور و بر ما حماسه هايي وجود دارد. زندگي هر انساني خود حماسه ايست.
دور و بر ما هر روز حماسه هايي شكل مي‌گيرد. كافي است چشمان مان را خوب باز كنيم .


از وقتي شنيدم كه امسال در همه‌ي كارهايمان پاي ميگرن هم در ميان است تمام ذهنم را ميگرن پركرده است. ميگرن بيماري است كه درمان پزشكي براي آن هنوز وجود ندارد. اما من فردی را می شناسم  كه مدعي است او و دوستانش براي درمان ميگرن روشي دارند و گزارش درمان‌هاي متعدد را هم در مقالات يا نشريات پزشكي منتشر كرده‌اند.
شماره تلفن فرد مورد نظر را به گلچهره مي‌دهم. اميدوارم درمان به روش آنها اثر بخش باشد.














[1] -اواسط سال تحصيلي 85-84 همكار و دوست من كه مشاور يك مدرسه بود به دلايلي نتوانست ادامه جلسات كلاس مشاوره اش را در مدرسه اي برگزار كند . او از من خواست به جاي او كلاس مشاوره اش را برگزار كنم. در ادامه‌ي جلسات آن كلاس، من و دوستم و يكي ديگر از همكارانمان برنامه‌هاي آن كلاس و استراتژي هايي كه بايد براي دانش آموزان آن كلاس تنظيم مي شد را در جلسات مشورتي با هم تنظيم مي‌كرديم .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر