۱۳۹۴ شهریور ۲۳, دوشنبه

رمان آموزشی گلچهره - بخش دوم





بخش دوم
ترس 


جلسه دوم مشاوره من با گلچهره هم برگزار شد. گلچهره در فاصله ی اولين جلسه تا دومين جلسه‌ي مشاوره‌ي فردي، كتاب "راز انتخاب" را دوبار مطالعه كرده است. يك فصلِ  يكي از كتاب‌هاي زيست شناسي  و چند درس هم از زبان فارسي را هم از روي كتاب درسي خوانده است. قرار نبود در اين مدت درس بخواند. استراحت كردن او براي من ارزش بيشتري داشت. يك كار مطالعاتي جدي در سال آخر، بهتر است از بيستم  تير ماه و نه زودتر آغاز شود.
همچون بسياري ديگر از دانش آموزان گلچهره هم نمي‌داند در يك جلسه‌ي مشاوره‌ي تحصيلي چه مواردي مطرح مي شود. به گلچهره گفتم يكي از مهمترين موضوعات در تابستان اينست كه در مورد بينش انسان حرف بزنيم.

در مورد يك دانش آموز كه براي شركت در آزمون سراسري ورود به دانشگاه‌ها درس مي خواند بهره مندي از بينشي مناسب كار دشوار او را ساده تر مي‌كند.
بينش عبارت است[1] از طرز تلقي انسان از پيرامون خود. بينش را مي‌توان به صورت خودآگاه تغيير داد و به سمت دلخواه هدايت و برنامه‌ريزي كرد. حوادث و وقايع بيروني با گيرنده‌هاي خارجي مغز يا حواس پنجگانه دريافت مي شوند و پس از عبور از چارچوب بينش مورد ارزيابي قرار مي‌گيرند. شدت و ضعف، خوبي و بدي، زشتي و زيبايي آن‌ها تعيين مي‌شود و بر اساس آن، فرد احساس خوشبختي و بدبختي يا خوش شانسي و بد شانسي خواهد داشت.
بعد با گلچهره در مورد ترسش از شيمي و رياضي حرف زدم.
ترس نيروي عظيمي دارد. يكي از پرتوان‌ترين نيروها در انسان نيروي ترس است. كافي است در مورد رخ دادن امري، ترسي در وجودمان رخنه كند.
توانِ ويرانگر ترس نه تنها باعث رخ دادن آن موضوع خواهد شد بلكه عصبيت‌ها و تضادهايي در درونمان شكل مي‌گيرد كه در بسياري از مواقع يك انسان در حالت عادي قادر به رفع و رجوع آن عصبيت‌ها نيست.  
ترسي كه من در مورد آن حرف مي‌زنم نقطه‌ي مقابل شجاعت نيست.
ترس واكنش ما نسبت به موضوعاتي است كه ممكن است در آينده رخ بدهد . ممکن است رخ هم ندهد.
من از ترسي حرف مي‌زنم از جنس ترس از مرگ يكي از نزديكان. ترس از رد شدن از خیابان. ترس از نمره ی زير ده گرفتن از يك درس. ترس از حرف زدن در جمع. ترس از زندان رفتن. ترس از فقير شدن. ترسِ از دست دادن همه چيز. ترس از دست دادن صميمي‌ترين دوست. ترس از دست دادن يك رابطه‌ي عاطفي.
در مقابل اين ترس‌ها شجاعت بي معني است.
فرويد ترس‌ها را بر سه قسم تقسيم كرده است : الف) ترسهاي منطقي 2) ترس هاي نابهنجار 3) ترسهاي اخلاقي
ترس منطقي همانقدر براي حيات انسان ضروري و منطقي است كه احساس درد كردن.
يافته‌هاي تاكنون روانكاوي به ما مي آموزند كه ترس‌هاي نابهنجار زاده‌ي به خطر افتادن محرك‌هاي غريزي انسان مي باشند.
ترس‌هاي اخلاقي منشايي كاملا اجتماعي دارد. هر چه دامنه‌ي محدوديت‌هايي كه يك جامعه بر اساس ساختارهاي اخلاقي و عرف و عادت اجتماعي بر فرد تحميل مي‌كند وسيعتر باشد و هر چه اين محدوديت‌ها در تعارض بيشتري با غرايز جسمي و ذهني انسان قراربگيرند دامنه‌ي شيوع ترس‌هاي اخلاقي وسيعتر است.
ترس تاثيرات زيادي بر ساختمان رواني انسان و به تبع بر رفتار او دارد.

ترس از ديدگاه روانكاوي و نقش آن در شكل گيري شخصيت فردي و اجتماعي انسان، محمد راه رخشان

كارمندي كه از بيكار شدن مي ترسد، در محل كار؛ تن به هر شرايطي مي‌دهد تا نظر رئيس را جلب كند. رئيس كه مي‌داند او چنين ترسي دارد، او را از مزاياي قانوني مثل بيمه و حداقل دستمزد محروم مي‌كند. هميشه چوب اخراج را بالاي سر كارمند نگه مي‌دارد تا بتواند از او بيگاري بكشد. چنين فردي، در ساعات كاري دائم تظاهر به خشنودي مي‌كند. مي‌خواهد نظر رئيس يا مافوق‌اش را جلب كند. اما شب كه از سركار بر مي‌گردد كوله باري از تحقير شدگي دروني را با خود به خانه‌اش مي‌آورد. با اولين نسيم در خانه از كوره در مي‌رود و دق و دلي‌اش را بر سر اطرافيانش خالي مي‌كند. به مرور در خانواده‌اش خشونت به امری عادی  تبدیل  مي‌شود. اگر او پدر خانوده است،  فرزندان پسر، در زمانی که او در خانه حضور دارد  از خانه بيرون مي‌زنند و در دام اعتياد و بزهكاري مي‌افتند. فرزندان دختر، براي فرار از تنش‌هاي خانوادگي و جلب محبت، زود عاشق مي‌شوند و ازدواج مي‌كنند. بزهكاري و ازدواج در سن كم خود تنش‌هاي جديدي براي افراد خانواده ايجاد مي‌كند و ... اين چرخه ادامه مي‌يابد.

در كتاب "راز انتخاب" آمده كه هر آنچه در زندگي بخواهيد به آن دست پيدا مي‌كنيد. زندگي‌هاي فردي ما و همين طور كتاب‌هاي روانشناسي پر است از مثال‌هاي واقعي در اين مورد.
وقتي ترس از جدايي والدين بخشي از وجود ما مي‌شود، من ِ ناخودآگاه مان چنين رويدادي را مي‌خواهد. هر ترسي در بخشي از خودآگاه يا ناخودآگاه ما قرار دارد. وقتي آگاهانه به ترسي مي‌انديشيم، داوطلبانه داريم ترسمان را به عنوان يك خواسته به ناخودآگاه خود مي‌سپاريم.

احساس، توانِ بي نظيري دارد. ترس هم كه يك احساس است، توانمند است.
راه خلاصي از ترس‌ها، پنهان كردن آنها يا دور زدن آنها نيست. هر احساسي اگر به درستي و به موقع به آن پرداخته نشود سر بزنگاه‌هاي زندگي خودش را نشان  مي‌دهد.
براي رهايي از ترس‌ها لازم است با آنها مواجه شويم. لازم است شجاعت مواجهه با آنها را داشته باشيم. بهترین کار این هست که ترس هایمان را بشناسیم و بر اساس آن عمل نکنیم.
بزرگترين ترس‌هاي ما مثل بزرگترين ترس‌هاي دوراني است كه پنج يا شش ساله بوديم. معمولا بسیاری از بچه‌ها در سن پنج يا شش سالگي از اتاق تاريك مي‌ترسند.
راه نترسيدن اين است : وارد اتاق تاريك شويم.

من دوستي داشتم كه دچار ترس از بلندي بود. خانه‌اش در طبقه اول يك آپارتمان بود. محل كارش در طبقه اول بود. مهماني‌اي، كه منزل صاحب خانه، در طبقه‌ي دوم يا بالاتر بود، نمي‌رفت. سالها اين ترس را با خودش اين طرف و آن طرف برده بود تا اينكه بالاخره مواقعي كه مي‌خواست از يك طرف يك خيابان به طرف ديگر خيابان برود و ناچار بود از پله های پل هوایی عابر پیاده  بالا برود دچار مشكل شده بود.

او چاره‌ي كار را در اين ديد كه نزد يك مشاور برود. مشاور راه‌هايي پيشنهاد كرده بود و دست آخر قرار شده بود بالا رفتن از پل عابر پياده را در ذهنش تصوير سازي كند. او حتي نمي‌توانست در ذهنش از پله‌ي پل عابر بالا رود. در اولين مرتبه‌ي تصوير سازي ذهنيِ بالا رفتن از يك پل عابر، تنها 5 پله بالا رفته بود. در دفعه بعدي 5 پله بيشتر و بالاخره  بعد از چند بار تصوير سازي ذهني توانسته بود در ذهنش از پل بالا برد.
مدتي بعد هم او به طور واقعي از پله هاي پل عابر پياده بالا رفت و برترس اش غلبه كرد.
براي برطرف شدن همه‌ي ترس‌ها راه حل‌هايي هست.
اينكه ترس در زندگي داراي چه توانِ ويرانگري است را  " كارن هورناي " در يكي از كتاب‌هاي ارزشمندش به نام " خودكاوي" بررسي كرده است. هورناي در فصل هشتم كتاب[2] ، گزارش خودكاوي زني به نام " كلار " را ارائه داده است. اين گزارش نشان مي دهد كه چگونه فردي رفته رفته و قدم به قدم توانسته از طريق خودكاوي مسائل خود را بشناسد و موفق به حل آنها گردد.
در هر صورت براي برطرف شدن هر ترسي راه حل‌هايي هست.

ترس از درسي چون شيمي يا رياضي دلايلي دارد. ابتدا لازم است اين دلايل را پيدا كرد و بعد راهكارهايي براي غلبه بر ترس يافت.
من بعد از گفتگو با گلچهره علت ترس او از رياضيات را پيدا كرده‌ام اما در مورد شيمي هنوز علت ترس او را نمي دانم.
در درس رياضيات براي گلچهره  مباحثي را تعين كرده‌ام تا او مطالعه كند.

منظور از مطالعه، خواندن يك متن با چشم نيست .
دقت كنيد ! با چشم خواندن تنها يكي از مجموعه كارهايي است كه ضمن مطالعه انجام مي گيرد.
يك مطالعه موثر و مفيد شامل ، خواندن با چشم، يادداشت برداري، حل مساله، مرور و پركاري تستي، ربط موضوعات بي‌ربط به يكديگر و تصوير سازي ذهني است.
نه درسي چون "دين و زندگي" و نه درسي چون رياضيات را نمي توان فقط با خواندن از طريق چشم يادگرفت. يادگيري، با خواندن از طريق چشم صورت نمي‌گيرد.
باز تكرار مي‌كنم : يادگيري تنها از طريق خواندن چشمي صورت نمي گيرد.

كتاب شاگرد كُشي، نوشته ي بابك اسماعيلي

در رياضيات مباحث توان، راديكال، اتحاد، تجزيه، عبارت‌هاي گويا، را در برنامه ي هفتگي گلچهره قرار دادم  و كتابي مناسب هم به گلچهره معرفي كردم تا با استفاده از آن كتاب هر روز 2 ساعت به درس رياضي بپردازد.
از گلچهره خواسته‌ام پاسخ تست‌ها و سوالاتي كه در دو هفته ‌ي بعد  حل مي‌كند را در دفترچه‌اي، مرتب بنويسد.
گلچهره از من خواست تا براي مطالعه هر روزه زماني تعين كنم و به او بگويم كه هر روز چند ساعت درس بخواند. من البته اين كار را نكردم. مي‌خواهم ببينم گلچهره در اولين و دومين هفته‌اي كه قرار است مطالعه را شروع كند، خودش چه  مي‌كند.
قواعدي را براي او گفته‌ام. به عنوان مثال در مورد آزمون‌هاي دو هفته يك بار لازم است:
70 درصد برنامه را در هفته‌ي اول تمام كند و 30 درصد برنامه براي هفته دوم بماند.
دو روز  قبل از هر آزمون لازم است به مرور مطالب مطالعه شده در روز هاي قبل پرداخته شود.
جلسه مشاوره‌ام با گلچهره تقريبا دو ساعتي به درازا كشيد.  
بعد از اتمام گفتگويم با گلچهره با برادرش گپي زدم. بعداز اتمام دوره فوق ليسانس شغل مناسبي پيدا نكرده است. به همين دليل تصميم گرفته است براي گذراندن دوره دكترا به دانشگاهي امريكايي يا كانادايي برود. در حال مكاتبه با دانشگاه‌هاست و اميدوار است دانشگاهي معتبر او را پذيرش كند.
من هم اميدوارم.  







[1] _ كتاب بينش انسان نوشته ي محمدعلي طاهري
[2] - خودكاوي نوشته كارن هورناي   ترجمه محمد جعفر مصفا-  انتشارات بهجت ، چاپ اول 1386

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر